محل تبلیغات شما



 اگر کامپیوتر‌ها به‌حدی پیشرفته و قدرتمند شوند که بتوانند شبیه‌سازی‌ها‌یی بسیار واقعی و پیشرفته انجام دهند، آن‌وقت چه می‌شود؟ اگر شبیه‌سازی‌ها به‌حدی پیشرفته باشند که هر شخص در کد کامپیوتری به پیچیدگی من و شما باشد و به درجه‌ای برسد که تصور کند واقعا زنده است، چه می‌شود؟

در سال ۲۰۰۳، نیک باستروم فیلسوف، ادعا‌ی زیرکانه‌ای مطرح کرد که بر مبنای آن، ممکن است ما در حال زندگی در یک شبیه‌سازی کامپیوتری باشیم که توسط تمدنی بسیار بیشرفته‌تر طراحی شده است. او استدلال کرد که اگر روزی تمدن ما بتواند اجداد خود را به‌صورت پیشرفته شبیه‌سازی کند، باید انتظار داشته‌ باشیم که خودمان هم در‌ حال‌ حاضر در یک شبیه‌سازی باشیم. استدلال او به این شکل است: اگر مردم بالاخره بتوانند تکنولوژی شبیه‌سازی را به‌حدی از پیشرفت برسانند که جهان را با همه‌ی پیچیدگی‌ها بدون در‌نظر گرفتن مدت زمان دسترسی به این تکنولوژی، شبیه‌سازی کنند؛ و اگر همین مردم راغب باشند که یک شبیه‌سازی از اجداد خودشان داشته باشند، تعداد انسان‌ها‌ی شبیه‌سازی‌شده‌ی شبیه به ما از تعداد انسان‌ها‌ی شبیه‌سازی‌نشده بیشتر خواهد‌ شد.

پروفسور باستروم نتیجه گرفت:

اگر بیشتر مردم شبیه‌سازی باشند، شانس اینکه خود ما نیز شبیه‌سازی باشیم، بسیار زیاد است. جهان ما می‌تواند تنها یکی از جهان‌ها‌ی شبیه‌سازی‌شده باشد. شاید جهان ما قسمتی از پروژه‌ای باشد که برای مطالعه‌ی تاریخ تمدن‌ها طراحی شده‌است.

همان‌طور که جورج اسموت، فیزیکدان و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل توضیح داد:

اگر شما یک تاریخ‌دان - انسان‌شناس باشید و بخواهید فراز و فرود‌ها‌ی تمدن‌ها را مطالعه کنید، آنگاه باید شبیه‌سازی‌ها‌یی طراحی کنید که میلیون‌ها یا میلیارد‌ها انسان در آن شرکت داشته باشند.

نظریه‌ی عجیب نیک باستروم امروزه طرفداران زیادی پیدا کرده است. ایلان ماسک، کارآفرین آمریکایی می‌گوید:

شانس اینکه ما در یک شبیه‌سازی کامپیوتری نباشیم، یک در میلیارد است.

طبق تخمین پروفسور اسموت، نسبت انسان‌ها‌ی شبیه‌سازی شده به انسان‌ها‌ی شبیه‌سازی نشده، می‌تواند به‌بزرگی ۱۲^۱۰ به ۱ باشد.

در سال‌ها‌ی اخیر، دانشمندان به آزمودن این نظریه علاقه‌مند شده‌اند. در سال ۲۰۱۲، فیزیکدان‌ها‌ی دانشگاه واشنگتون در پی کار پروفسور باستروم یک آزمایش تجربی از این فرضیه‌ی شبیه‌سازی ارائه کردند. جزئیات این آزمایش پیچیده، اما ایده‌ی اصلی آن ساده و از این قرار است: برخی از شبیه‌ سازی های کامپیوتری امروزی از جهان ما ناهنجاری‌هایی معین ایجاد می‌کنند؛ به‌عنوان مثال، در رفتار پرتوهای کیهانی شبیه‌سازی‌شده، اشکالات گویا وجود دارد. فیزیکدان‌ها با انداختن نگاهی نزدیک به پرتوهای کیهانی در جهان ما پیشنهاد داده‌اند که با نگاه نزدیک‌تر به پرتو‌ها‌ی کیهانی در جهان ممکن است نا‌هنجاری‌ها‌ی مشابهی را آشکار‌سازی و در این صورت نشانه‌ها‌یی مبنی بر زندگی‌مان در جهانی شبیه‌سازی‌شده پیدا کنیم.

آزمایش‌ها‌ی مشابهی در سال‌ها‌ی ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ پیشنهاد‌شدند. پروفسور اسموت از این پیشنهاد‌ها استفاده کرد و گفت:

شما در یک شبیه‌سازی زندگی می‌کنید و فیزیک می‌تواند آن را ثابت کند.

تا‌کنون، هیچ یک از این آزمایش‌ها انجام‌ نشده‌اند و امیدوار هستیم که هیچ‌گاه انجام نشوند. در واقع هدف از نگارش این مطلب این است که نشان داده شود انجام این آزمایش‌ها می‌توانند ایده‌ای بسیار فاجعه‌بار باشند؛ زیرا هر‌کدام از آن‌ها قادر به نابودی جهان ما هستند.

برای فهم بهتر این موضوع به یک مثال توجه کنید: اگر پژوهشگران قصد داشته باشند یک دارو را مورد آزمون قرار دهند، بسیار مهم است که بیمار‌ان از اینکه واقعا دارو مصرف می‌کنند یا تنها یک دارو‌نما مصرف می‌کنند، مطلع نباشند. اگر بیماران تلاش کنند تا متوجه شوند هر‌کس در‌حال مصرف چه دارویی است، کل آزمون بی‌نتیجه می‌شود و پژوهشگران باید آن را متوقف کنند.

به‌همین صورت، همان‌گونه که در مقاله‌ی در دست انتشار در مجله‌ی Erkenntnis گفته‌ شده است، اگر جهان ما توسط یک تمدن پیشرفته‌تر برای اهداف تحقیقاتی طراحی‌شده باشد، منطقی است که فرض کنیم برای دانشمندان این تمدن پیشرفته مهم است که ما به شبیه‌سازی بودن خود پی‌ نبریم. اگر ما برای فهم این موضوع تلاش کنیم، در این صورت این احتمال وجود دارد که سازندگان ما به برنامه‌ی شبیه‌سازی خاتمه دهند و جهان را نابود کنند.

البته که ممکن است آزمایش‌ها‌ی پیشنهادی هیچ‌گونه نتیجه‌ای به‌همراه نداشته باشند که نشان دهند، ما در یک شبیه‌سازی کامپیوتری زندگی می‌کنیم. که در این صورت، نتایج، هیچ چیزی نشان نمی‌دهند.  این آزمایش‌ها تنها زمانی جالب‌توجه هستند که هم‌زمان خطرناک نیز باشند. در‌حالی‌که فهم شبیه‌سازی بودن یا نبودن جهان اهمیت بسیار دارد، می‌تواند به قیمت پایان جهان نیز باشد. ریسک این کار می‌تواند بسیار زیاد باشد.

پروفسور باستروم، خاموش‌کردن شبیه‌سازی را به‌عنوان یک دلیل احتمالی برای انقراض زندگی انسان‌ها شناخته است.

 


تفسیری از آهنگ عدم از آلبوم گذار بهرام
مقدمه:
هرکس راه فریب دادن توده ها را بلد باشد، به آسانی سرور ایشان می‌گردد و هرکس برایشان در صدد روشنگری برآید، قربانی ایشان می‌شود»

آلبوم گذار مجموعه از شش قطعه موسیقیایی است که بین تمام قطعات ارتباطات عمیق نهفته است.

در این آلبوم داعما داستان در خطوط زمانی مختلف به صورتی هوشمندانه و خلاقانه جابجا میشود تا در ذهن مخاطب تصویری از زندگی انسانی که ابتدا از اجتماع فاصله میگیرد تا خود حقیقت را بیابد و سپس باز میگردد بین مردم و دست به روشنگری و افشاگری میزند و سرانجام توسط همان حکومت که بر علیه ش قیام کرده به وحشیانه ترین شکل سرکوب میشود.

 

شاه کلید درک ارتباطات عمیق بین ترک ها و حل این پازل,در آخرین ترک یعنی "عدم" نهفته است.عدم خلاصه ای از این روایت تراژیک است.

 ترک عدم که آخرین آهنگ این آلبوم است.مروری است بر تمام جریاناتی که در آلبوم بیان میشود.
فرضیه ای است که پس از مرگ تمام وقایع زندگی در ذهن انسان مرور میشود,از ابتدا تا لحظه مرگ,و حتی قبل و بعد آن.
 

صحنه اول:

(دو روز بعد از حادثه )

داستان ترک عدم از جایی شروع میشود که دو روز از قتل شخصیت داستان میگذره و سر خودشو میبینه که تو سطل آشغال محله ی و به طعنه میگه دنبال چیزی نیستم این تو.بعد میاد داستان سر بریده و بدنه قطعه قطعه و تو دو تا کیسه سیاه پیچیده شدش رو روایت میکنه که چی شد که سر از سر از سطل آشغال درآورد.
بهرام این حقیقت رو بعد از جدایی از اجتماع درک میکنه که بر خلافه عقیده عموم که فکر میکنن آسمون آبی نیست,بلکه سیاهه.

سیاهی آسمون تمثیلی از تاریکی و وحشت دوران و آسمون آبی نماد توهم خوشبختی و زیبایی و معنای زندگیه.
بهرام به پوچی و تاریکی زندگی پی برده و متوجه شده که یه اقلیت (که تو این داستان میگه سه نفرن) دارن با ترویج این دروغ که آسمون آبی,مردم رو تو گمراهی و دروغ و توهم طلسم میکنند و در پشت صحنه غارتگری و استثمارگری سرزمینشون میپردازند.
صحنه دوم:

(بعد از اینکه با شلیک گلوله به قتل میرسه)
بهرام میبینه که اون سه نفر بالا سر جنازش ایستادن و دارن راجب اینکه چجوری موضوع قتل رو از مردم پنهان بکنن بحث میکنن.(این سه نفر نماد سه پایه قدرت در نظام های دیکتاتوری دینیه).
بعد از کلی بحث به این نتیجه میرسند که جسد را ببرند داخل حمام و تیکه تیکه و داخل کیسه سیاه بکنند و در چند نقطه شهر داخل سطل آشغال بندازند.
سه نفری دست به کار میشن و همین طور که جنازه رو پاره پاره میکنن دیوانه وار شعاری رو حکومتشون رو بر اساس اون بنا کردن,تکرار میکنند(اینجا آسمون آبی بی شک,اینجا آسمون آبی بی شک)

 

صحنه سوم:(روز بعد از حادثه)

صبح روز بعد مردم به کوچه خیابونها میان.اما جای شخصیت اصلی داستان وسط مردم شدیدن احساس میشه

صحنه چهارم(روز قبل از حادثه)

یادش میاد که اومده بود وسط مردم و داد عقیده اش رو داد میزد که آسمون سیاهه و جارچی های حکومت فریاد میزدن که آسمون آبی و بعد بهرام چشمش به چشم اون سه نفر میفته که با نفرت  دارن نگاش میکنن و بعد تو یه لحظه با صدای شلیک گلوله کل پرده نمایش تاریک میشه.

بهرام خودشو میبینه که تو آخرین لحظات زندگیش به حقیقت پوچی زندگی پی میبره و تنها صدایی که تو مغزش میپیچه اینه که:"الان نیستم.الان نیستم.نیستم."


 

تبر نام تک آهنگی از شاهین که اخیرا پخش شد و پی رو کار مسیخ,انتقادی کوبنده به دنیای معاصر ماست.

از جنبه موسیقیایی و فرم ها و خلاقیت های هنری میگذرم, چون هنر شاهین بقدری غنیست که در تخصص من نیست که از باب موسیقیایی ابراز نظری بکنم.

تبر روایتیست از عصیانگری,با این تفاوت که عصیانگری همیشه از جانب بردگان نسبت به اربابان یا بندگان نسبت به خدایان بوده.اما این بار تبر روایت اربابیست که در برابر دیگر اربابان طغیان کرده.

در عصر امروز که به تعبیر شاهین در آهنگ مسیخ,به واسطه پیشرفت روز افزون تکنولوژی و پیدایش گوشیهای هوشمند و استفاده گسترده جوامع از فضای مجازی,برده داری سنتی به برده داری نوین مسخ یافته است,شاهین خود به خوبی میداند که فعالیت در فضا مجازی و داشتن یک میلیون فالور یعنی چه!یعنی اینکه دانسته یا ندانسته خود بخشی از این سیستم مبتزل برده داری است.

دو راه برای همچین کسانی باقی میماند:

یا با سیستم همکاری کن و از این فضای ابتزال لذت ببر!

یا پا پس بکش و از قدرتی که به واسطه این سیستم کسب کرده ای بر علیه سیستم استفاده کن!

که البته شاهین راه دوم را انتخاب میکند و داستان درختی که تبر شده را اینچنین روایت میکند:

ببین داستان درختی که تبر شده منم
اونقد خط زدن رو تنمون دفتر شدم
به خیرشون امیدی نبود از اول
منم ریشه رو زدم براشون شر شدم

من راه‌ های دور و دیدم من پیچش مو‌ رو‌ دیدم
هم‌ پای خائن از پشت و برق چاقو رو دیدم
کرم شاعر شد از درخت صدام رفت بالا
تا حالا دیدی درخت بگه من تبرم؟
اونقد ه به تنم چسبید
با فامیلی که شاخه‌ ها من
تبر میشم هرزه رو می‌زنم

​.

.

.

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آواز عباس صالح مدرسه ای